تعطیلات تابستان
تعطیلاتِ تابستان را چگونه گذراندید؟
تابستان خیلی زود گذشت. چند روز اول تیر با سرزنش گذشت. معدل من 40/12 شده بود. میگفتند خیلی کم است. ماما گفت: با این معدل میخواهی در آینده چکاره بشی؟ فیلمهای مجید یادم آمد. گفتم: میخواهم مرده شور بشم. ماما یک روزِ تمام با من حرف نزد. بعد معدل فراموش شد و کم کم تابستان خوب شد. تا ساعت یازده میخوابیدیم، یازده و نیم صبحانه میخوردیم و از ساعت دوازده بازیهای ما شروع میشد. امسال همه اسکیت داشتند. تا دیر وقت شب اسکیت بازی میکردیم. گاهی هم والیبال بازی میکردیم. در تابستان روزها هوا گرم میشود.
روزهایِ زیادی را هم با فکر برق گذراندیم. هر روز دو ساعت برق میرفت. اول روزها میرفت، خیلی سخت نبود. بعد شبها می رفت. شب که برق میرفت، بابا دراز میکشید و میخوابید. میگفت: برق که رفت باید استراحت کرد. گاهی آنقدر استراحت میکرد که از زیادیِ استراحت کردن خسته میشد و برایِ رفعِ خستگی ناچار بود دوباره بخوابد. ماما هم خیلی عصبانی میشد و میخواند: «خوابِ مرد، هَووی زنش است». گاهی در تابستان هوا خیلی توفانی می شود.