درس کده

مطالب درسی در سایت درس کده

درس کده

مطالب درسی در سایت درس کده

سلام وخیر مقدم به همه دوستان


دراین سایت مطالبی نظیر انشا و نمونه سوالات درسی قرار می گیرد و امید واریم شما هم مارا دنبال کنید

لطفا از مطالبی که در سایت قرار می دهیم استفاده کنید

......................................

با تشک__________ر

(سید علی حسینی)

طبقه بندی موضوعی

۹۶ مطلب با موضوع «درس کده :: انشا» ثبت شده است

شنبه, ۲ تیر ۱۳۹۷، ۰۴:۵۲ ب.ظ

انشا ضرب المثل هر که بامش بیش برفش بیشتر

انشا ضرب المثل هر که بامش بیش برفش بیشتر


در روزگاران قدیم در یک کوچه قدیمی دو همسایه دیوار به دیوار زندگی می کردند .

یکی از همسایگان یک پیرمرد تنها و سالخورده و دیگری یک جوان بشاش و کم تجربه بود .

خانه ی پیرمرد بسیار کوچک و مناسب برای زندگی یک نفر اما خانه ی جوان برعکس خانه پیرمرد بسیار بزرگ بود .

پسر جوان همیشه پیرمرد را به خاطر خانه ی کوچکش مسخره می کرد درمقابل نیز پیرمرد فقط سکوت می کرد .

این ماجرا همچنان ادامه داشت تا اینکه فصل سرما و زمستان سر رسید .

روزی برف بسیار شدیدی از آسمان بارید و تمام سطح روستا و درختان را پوشاند .

شدت برف به اندازه ای بود که همسایه ها به فکر برف روبی افتادند تا مبادا برف های جمع شده باعث ریزش سقف خانه هایشان شود .

در این میان پیرمرد و جوان با پاروهای خود به پشت بام رفته و شروع به برف روبی کردند .

برف روبی پیرمرد به سرعت پایان یافت اما جوان پس از برف روبی نیمی از بام خانه ی خود به نفس نفس افتاد .

وقتی که پسر جوان از خستگی بیش از حد نشسته بود ، پیرمرد او را نگاه کرد و درمقابل تمامی بی احترامی ها و گستاخی های جوان با لبخند گفت :

هر که بامش بیش برفش بیشتر

از این ضرب المثل قدیمی می توان نتیجه گرفت هرکسی اگر چیزی را بیش از حد موردنیاز خود داشته باشد از جمله مال و ثروت یا عشق ، به همان اندازه نیز مشکلات و سختی های بیشتری را پیش رو دارد .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۶:۵۲
Ali Hosseini
شنبه, ۲ تیر ۱۳۹۷، ۰۴:۵۱ ب.ظ

انشا درباره تیم والیبال کلاس ما

انشا درباره تیم والیبال کلاس ما

تیم والیبال کلاس ما یکی از تیم های حرفه ای و خیلی خوب مدرسه است .

همه بچه ها به خوبی تمرین می کنند و در پستی که بازی می کنند واقعا فوق العاده عمل می کنند .

ما حتی تو مدرسه هم حریف نداریم و همه از رویارویی با تیم ما می ترسند .

اکثر بازیکن های تیم والیبال کلاس ما قد بلند هستند و با مهارت خود در زمین بهترین عملکرد را دارند .

همه با هم متحد هستند و به یک هدف که پیروزی در تمامی مسابقات است فکر می کنند .

البته دوستی و رفاقتی که بین ما هست هم در گرفتن نتیجه های خوب بی تاثیر نیست .

حالا می خوایم لباس های یکدست هم برای بازی های خارج از مدرسه خریداری کنیم تا اتحاد میان ما بیشتر به چشم بیاید .

البته تیم ما هم مانند هر تیم دیگر ضعف هایی دارد اما اصلا برای ما مهم نیستند .

زیرا همیشه برای بهتر شدن خود تلاش می کنیم و ضعف ها را یکی یکی از بین می بریم .

علاقه ما به والیبال به زندگیمان نیز کشیده شده است .

همیشه سعی می کنیم اخبار والیبال را دنبال کنیم و در زنگ های تفریح و یا زمان های بیکاری همه ی بحثمان درباره والیبال است .

البته همیشه سعی می کنیم والیبال به درسمان لطمه ای وارد نکند .

امیدواریم این انشا نیز دوست داشته باشید .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۶:۵۱
Ali Hosseini

سن پترزبورگ

این شهر میزبان اولین بازی تیم ملی فوتبال ایران مقابل مراکش در جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه خواهد بود. این شهر که در شمال غربی مسکو واقع شده است و بعد از مسکو دومین شهر پرجمعیت روسیه است.

ورزشگاه میزبان بازی ایران

ورزشگاه Zenit Arena با ظرفیت ۶۸۱۳۵ نفر یک ورزشگاه تازه تاسیس میباشد که میزبان تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه خواهد بود.بازی تیم ملی فوتبال ایران در مقابل مراکش در تاریخ ۲۵ خرداد ساعت ۱۸:۳۰  در سن پترزبورگ برگزار شدکه ایران با برتری 1بر0 ایران همراه شد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۶:۴۸
Ali Hosseini
شنبه, ۲ تیر ۱۳۹۷، ۰۴:۳۳ ب.ظ

دانلود آهنگ جدید

برای دانلود جدیدترین آهنگ ها ایران به سایت زیر مراجعه کنید.



http://fazemusic.blog.ir

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۶:۳۳
Ali Hosseini
دوشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۲۵ ب.ظ

انشا تلفن همراه

تلفن همراه به نام خالق علم و ادب
سلام من میخوام در مورد موضوعی صحبت کنم که شاید همه شما
با این مو ضوع بر خورد کرده باشید این مو ضوع نتیجه تحقیقات فراوان
وطولانی منه
بعد از چند ماه تلاشو نمره های بالا بالاخره بابام رو راضی کردم
که اخه پدر من تلفن همراه به در س خوند من ضرری نمیرسونه. با
حرفهای مادرم و کل اطرافیانمون بابام راضی شد ودر روز تولدم تلفن
همراهی برام خرید .اون قدر خو شحال بودم که نیوتون موقع کشف
جاذبه انقدر خوشحال نبود برای این که تلفنم رو به همه نشون بدم اون رو
برداشتم و رفتم تو حیاط .
یکهو یه صدای خیلی ملایمی شنیدم که پرده گوشم رو به طول دو
سانتی متر پاره کرد اهای پسر مگه با تو نیستم وایستا ببینم مگه قرار نبود
تو بر ی واسه شب خرید کنی ؟من گفتم: مگه شب چه خبره ؟ مامانم گفت:
عموتینا دارن میان اینجا این رو که گفت خیلی ذوق کردم چون میتونستم
تلفنم رو به پسر عموم نشون بدم .پسر عموم یه بچه مرتب و درس خونه یه
عینک ته استکانی میزنه که اگر به چشمت بزنی میتونی گلبول های سفیدو
قرمز کل فامیل رو از هم جدا کنی از تیپ و قیافش با اون دماغ شبیه
کلنگش که نگو انگار کل قدو قواره اقا رو بیست و چهار ساعت تو اتوی
خشکشویی گذاشتی .
همین طوری که داشتم با تلفنم بازی میکردم رسیدم به سبزی فروشی
سبزی و میوه و بقیه چیز هارو هم خریدم و رفتم دم نانوایی یک دفعه پسر
همسایمون رو دیدم و دستمو کردم تو جیبم تا گوشیمو بهش نشون بدم اما
نه گوشی بود ونه رویی برای برگشتن به خونه.
تا خود خونه داشتم به این فکر می کردم که چی بگم. که یک دفعه
بابام در رو باز کردگفتم :سسسلام بابام گفت :وا بچه مگه عزرائیل دیدی
اینطوری لکنت گرفتی؟ از ترسم هیچی نگفتم که بابام دوباره گفت: چیزی
شده ؟ باز چه دسته گل مبارکی به اب دادی گفتم بابا.....یه چیزی شده .
بابام داد زدو گفت باز چیکار کردی بگو ببینم ؟ انقدر دستپاچه شدم که
نفهمیدم چی میگم گفتم: بابا گوشیمو باد برد. وقتی سرم رو بالا اوردم
دیدم که بابامو کل فامیل از خنده افتادن رو زمین بابام گفت بچه حداقل
یه دروغی بگو که به سالم بودنت شک نکنم اخه گوشی مگه دستماله که
بادببره
بابام با هر قدم که نزدیک من میشد اشهدم رو سریع تر میخوندم
چیزی نمونده به من برسه که زنگ در نجاتم داد اقای اکبری میوه فروش
سر خیابون بود وقتی بابام اومد تو گوشیرو که دیدم تا ته ماجرا رو خوندم
از خوشحالی دویدم و پریدم رو سر پسر عموم بابام تا منو دید دوباره زد
زیر خنده وخدا رو شکر که ازاین فاجعه جون سالم به در بردم.
بنا براین من به این نتیجه رسیدم که حواسمو بیشتر جمع کنم تا سرم
رو به باد ندم تا مدت ها هم این بیت رو با خودم تکرار میکردم
علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد دریغ سود ندارد چو رفت کار ازدست

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۷ ، ۲۱:۲۵
Ali Hosseini