درس کده

مطالب درسی در سایت درس کده

درس کده

مطالب درسی در سایت درس کده

سلام وخیر مقدم به همه دوستان


دراین سایت مطالبی نظیر انشا و نمونه سوالات درسی قرار می گیرد و امید واریم شما هم مارا دنبال کنید

لطفا از مطالبی که در سایت قرار می دهیم استفاده کنید

......................................

با تشک__________ر

(سید علی حسینی)

طبقه بندی موضوعی

۴۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

يكشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۰۷ ب.ظ

علم بهتر است یا ثروت

پاسخ حضرت علی به سوال علم بهتر است یا ثروت؟


جمعیت زیادی دور حضرت علی(ع) حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:

-یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟

علی(ع)در پاسخ گفت: علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.

مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید:

- اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟

علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.

نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۰۷
Ali Hosseini
يكشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۰۵ ب.ظ

انشا درباره ی خرمشهر

خرمشهر

خرمشهر آزاد شد . این خبر، تیتر بسیاری از روزنامه های ایران در سوم خرداد ماه سال1361 بود. تیتری به یادماندنی و هیجان آور که با هلهله مردم،صدای بوق ممتد اتومبیل ها ،پخش شیرینی در معابر وچهارراه ها از سوی عابران پیاده وگلریزان مادران وکودکان در مدارس همراه شد.هنوز چندی از دستور امام خمینی (ر ه) مبنی بر آزادی خرمشهر نمی گذشت که خدا به وسیله ی سربازان اسلام این شهر را آزاد کرد. خرمشهر نخستین وعزیزترین اسیر آزاد شده ایران بود.کودکی گمگشته که با تلاش و جانفشانی تمامی مردم ایران به آغوش خانواده برگشت. اگر چه خرمشهر هنوز داغ تاول های نامردی نامردمان زمان را برچهره ی جوانش دارد ،اما دل مهربانش همچنان با صدای ضربان تمامی کسانی که خالق آزادی خاکش هستند می تپد.اگر چه امروزه بسیاری از قهرمانان ان دوران در میان ما نیستند ، یادوخاطره حماسه شان درذهن ما جاری است .

حسین قیصری می گوید: من آن روز در خیابان منتهی به بازار بودم که متوجه شدم ترافیک سنگینی از حرکت ماشین ها جلو گیری می کند.مردم هم دیگر را در آغوش می گیرند وعده ای هم مشغول پذیرایی از رهگذران با شیرینی هستند .یادم می آید جوانی سرش را از شیشه ی اتومبیل بیرون کرده بود و داد میزد خرمشهر آزاد شد خرمشهر آزاد شد .محمد صالحی دولابی-راننده تاکسی-در خاطرات خود می گوید:انگار همین دیروز بود.من در آژانس کار می کردم .رادیو روشن بود وهمه ی بچه ها به آن گوش می دادند چون چند روزی می شد که بچه های بسیجی در جبه مشغول عملیات بودندوما هر لحظه منتظر خبری از خط مقدم بودیم که یک دفعه گوینده رادیو با خواندن متنی حماسی گفت:سربازان اسلام ، فرزندان ایران خرمشهر را آزاد کردند .همه در آغوش هم بودیم و این پیروزی را تبریک می گفتیم  محمد ایمانی یکی از سربازان آن دوران می گوید:هرزمان نگاهم تقویم سوم خرداد را نشانه می رود نا خودا گاه ذهنم مسافر شهر خون وقیام می شودو خاطرات یکی پس از دیگری مانند تصاویر جذاب از پیش رویم می گذرد .

سوم خرداد هر سال به یاد مردم خون گرم ومقاوم،به یاد سنگر مستحکم و مردمی که ندای الله اکبر شان فضای شهر را عطر آگین کرده بود ویاد پل خرمشهر که مانند پل صراط،خوبان را به سرعت عبور می داد و به یاد نخل های استوار ونیم سوخته که جای خود را به خودرو های ساقط شده داده بودند وبه تاد سبزی نخلستان های خرمشهر می افتم که سبزی خودرا با سرخی خون شهیدان معامله کردند.تجارتی بهتر از این تجارت الهی کجا سراغ دارید که برای تجارش ومسافران کاروان حسینی،همه اش سود بود.

بااین که ما آن زمان نبودیم و حتی پدر ومادر های ما هم سن زیادی نداشتند اما در سال های اخیر با معدوم شدن صدام من نیز از ته قلبم خوس حال شدم . با خود می گویم:اگر من در آن موقع بودم ، درآن شرایط ، درآن دود وآتش چه می کردم ؟ پرنده ی ذهنم را به سوی آن جا پرواز دادم ، انگار خودم را همراه بچه های خرمشهر می دیدم که همگیدر تلاش وتکاپو بودند تا هر کاری از دستشان بر می آمد انجام دهند و در آزادی شهر شان سهیم باشند . شهری که همچون دفتر خاطراتی است که هر ورقش یاد آور رشادت ها ودلیری های مردان خداست و هنوز سخاوتمندانه خاطرات خود را به اهلش منتقل می کند ، کافی است با دل به آنجا سفر کنیم .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۰۵
Ali Hosseini
يكشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۰۳ ب.ظ

خداوند از نظر شما چگونه است؟

وقتی کودکی بیش نبودم به گمان خودم خدا آن پرنده ایی است که با هر بار بال زدنش همه ی دنیارا میبیند واز هال وروز مردم خبر دارد که مبادا توی آمپاس باشن کمی به سنم افزوده شد با دقت بیشتری نگاه کردم ودیدم بالاتر از آن پرنده ابر ها هستن وگفتم خدا ان ابر است ولی شنیده بودم خدا یکی است ولی ابر ها بسیار اند واز آن ها بالاتر خورشید است وخدارا در جهل خود خورشید فرض کردم ولی شب شد ودیگر خدانبود به آسمان درشب خیره شدم ماه زیبا رادیدم وستاره های دور وبرش را پس گفتم خداوند آن ماه وستاره های دورو برش فرشته های ولی اما همین جورکه بر سنم افزوده شدوبا افزایش علمم دیدم خورشیدوماه فقط عضوی از منظومه ی شمسی هستندوخدا باید بزرگ تر باشد تا این منظومه را اداره کند سال ها در جست و جوی خدای بزرگ بودم وبعد شنیدم که مادر بزرگم به حج میرود به او گفتم آمدی خدارا برایم توصیف کن .اما او گفت خداوند همه جاهست وبه من گفت(دلخوش از آنیم که حج میرویم

غافل از آنکه کج میرویم

                                کعبه به دیدار خدا میرویم

اوکه همین جاست کجا میرویم)

بعد از سال ها جست وجو که خدا کجاست رسیدم به خودم وخدارا در وجود خودم حس کردم وهمیشه مواظب رفتار خود بودم تا مبادا خداازمن روی بر گرداند پس خداوند در وجود ماست ازوجود بزرگ وی باخبر باشیم

                                   (پایان)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۰۳
Ali Hosseini
يكشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۰۱ ب.ظ

انشا ی زمستان

زمستان باکوله باری ازسرما فرامی رسد وسردی این فصل نو،باهمه ی خوبی ها وبدی هایش،آغازمی شود.زمستان فصل سردی وبرف های سپیدی است که،روی پشت بام خانه ها،بیش ازپیش خودنمایی می کند.
درفصل زمستان،رودخانه هایخ می بندند،درختان به خواب می روند وطبیعت پس ازسه فصل کوشش،استراحت خودراآغاز می کند.دراین فصل،درختان برهنه می شوند تابرای فصل بعدی لباس نو برای خود،مهیاکنند.
زمستان با تمام سردی و بی رنگی اش،مهربان است.درزمستان میوه هایی به بارمی نشینند که سردی این فصل را،برای همگان شیرین می سازد.آمدن این فصل سرد باخود موهبت های فراوانی به همراه دارد.برف بازی های کودکانه وقهقهه های نشاط آور موهبتی است که یادآور جریان داشتن زندگی می باشد.
یلدا،بلندترین شب سال،درآغازفصل زمستان است.دورهم جمع شدن خانواده هاوگرفتن فال حافظ وخوردن دانه های سرخ انار که بی شباهت به یاقوت های گران بها نیستند،شیرینی این فصل را دوچندان می نماید.
زمستان هرچند سرد،فصل گرمی قلب های خانواده هایی است که،درکنارکرسی به شاهنامه خوانی می پردازند.دراین فصل زمین،لباسی که مانند لباس عروس است می پوشد ومنتظر است تا داماد خود باسرسبزی اش اوراسفید بخت کند!دریغ که سردی و سرسبزی به هم نمی رسند.
شب هایی که ستارگان برفرازآسمان خودنمایی می کنند،ازهرمؤقع دیگر خواستنی تر می شوند ومن کودکی را دیدم که می خواست بانردبام خانه اش آسمان رادرنوردد وستاره هارادرآغوش بگیرد تامبادا،آن ها سردشان شود!
خوابیدن درفصل زمستان حالی دیگردارد.درست نمیدانم اناشاید این درخت های برهنه هم احساس مرادارند.کسی چه می داند،شاید این فصل سپیدی ازفصل سرسبزی که همه آن رابه رخ زمستان می کشند،مهربان ترباشد.
زندگی درحرکت است باتمام خوشی ها،ناخوشی ها،سردی ها وسبزی ها.درنظرمن عاشقانه ترین فصل،فصل زمستان است.برف های نشسته روی نیمکت های پارک جلوه ی این فصل پرازعشق رانمایان می کند و کسی که باتمام این زیبایی ها،فصل زمستان رادوست ندارد قلبش تماشایی است.
زمستان می رود وبهارمی رسد.ننه سرما رخت های خودراجمع می کند وجایش رابه عمو نوروز قرض می دهد.زندگی همین لحظه های خوشی است که این فصل هارارقم می زند.وقتی کودکی پابه دنیا می گذارد،درگوشش نغمه ی خوش اذان رازمزمه می کنند ووقتی کسی روی درنقاب خاک کشید،نمازی بی اذان برایش می خوانند.گویی مدت زندگی به اندازه ی فاصله ی بین اذان تانمازاست وافسوس چه فاصله کوتاهی!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۰۱
Ali Hosseini
يكشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۰۰ ب.ظ

نمونه سوالات ششم

دریافت
عنوان: نمونه سوالات اجتماعی نوبت دوم ششم
حجم: 5.29 مگابایت
توضیحات: نمونه سوالات اجتماعی نوبت دوم ششم


برای دریافت بقیه نمونه سوالات به ادامه مطلب بروید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۰۰
Ali Hosseini