درس کده

مطالب درسی در سایت درس کده

درس کده

مطالب درسی در سایت درس کده

سلام وخیر مقدم به همه دوستان


دراین سایت مطالبی نظیر انشا و نمونه سوالات درسی قرار می گیرد و امید واریم شما هم مارا دنبال کنید

لطفا از مطالبی که در سایت قرار می دهیم استفاده کنید

......................................

با تشک__________ر

(سید علی حسینی)

طبقه بندی موضوعی
يكشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۰۵ ب.ظ

انشا درباره ی خرمشهر

خرمشهر

خرمشهر آزاد شد . این خبر، تیتر بسیاری از روزنامه های ایران در سوم خرداد ماه سال1361 بود. تیتری به یادماندنی و هیجان آور که با هلهله مردم،صدای بوق ممتد اتومبیل ها ،پخش شیرینی در معابر وچهارراه ها از سوی عابران پیاده وگلریزان مادران وکودکان در مدارس همراه شد.هنوز چندی از دستور امام خمینی (ر ه) مبنی بر آزادی خرمشهر نمی گذشت که خدا به وسیله ی سربازان اسلام این شهر را آزاد کرد. خرمشهر نخستین وعزیزترین اسیر آزاد شده ایران بود.کودکی گمگشته که با تلاش و جانفشانی تمامی مردم ایران به آغوش خانواده برگشت. اگر چه خرمشهر هنوز داغ تاول های نامردی نامردمان زمان را برچهره ی جوانش دارد ،اما دل مهربانش همچنان با صدای ضربان تمامی کسانی که خالق آزادی خاکش هستند می تپد.اگر چه امروزه بسیاری از قهرمانان ان دوران در میان ما نیستند ، یادوخاطره حماسه شان درذهن ما جاری است .

حسین قیصری می گوید: من آن روز در خیابان منتهی به بازار بودم که متوجه شدم ترافیک سنگینی از حرکت ماشین ها جلو گیری می کند.مردم هم دیگر را در آغوش می گیرند وعده ای هم مشغول پذیرایی از رهگذران با شیرینی هستند .یادم می آید جوانی سرش را از شیشه ی اتومبیل بیرون کرده بود و داد میزد خرمشهر آزاد شد خرمشهر آزاد شد .محمد صالحی دولابی-راننده تاکسی-در خاطرات خود می گوید:انگار همین دیروز بود.من در آژانس کار می کردم .رادیو روشن بود وهمه ی بچه ها به آن گوش می دادند چون چند روزی می شد که بچه های بسیجی در جبه مشغول عملیات بودندوما هر لحظه منتظر خبری از خط مقدم بودیم که یک دفعه گوینده رادیو با خواندن متنی حماسی گفت:سربازان اسلام ، فرزندان ایران خرمشهر را آزاد کردند .همه در آغوش هم بودیم و این پیروزی را تبریک می گفتیم  محمد ایمانی یکی از سربازان آن دوران می گوید:هرزمان نگاهم تقویم سوم خرداد را نشانه می رود نا خودا گاه ذهنم مسافر شهر خون وقیام می شودو خاطرات یکی پس از دیگری مانند تصاویر جذاب از پیش رویم می گذرد .

سوم خرداد هر سال به یاد مردم خون گرم ومقاوم،به یاد سنگر مستحکم و مردمی که ندای الله اکبر شان فضای شهر را عطر آگین کرده بود ویاد پل خرمشهر که مانند پل صراط،خوبان را به سرعت عبور می داد و به یاد نخل های استوار ونیم سوخته که جای خود را به خودرو های ساقط شده داده بودند وبه تاد سبزی نخلستان های خرمشهر می افتم که سبزی خودرا با سرخی خون شهیدان معامله کردند.تجارتی بهتر از این تجارت الهی کجا سراغ دارید که برای تجارش ومسافران کاروان حسینی،همه اش سود بود.

بااین که ما آن زمان نبودیم و حتی پدر ومادر های ما هم سن زیادی نداشتند اما در سال های اخیر با معدوم شدن صدام من نیز از ته قلبم خوس حال شدم . با خود می گویم:اگر من در آن موقع بودم ، درآن شرایط ، درآن دود وآتش چه می کردم ؟ پرنده ی ذهنم را به سوی آن جا پرواز دادم ، انگار خودم را همراه بچه های خرمشهر می دیدم که همگیدر تلاش وتکاپو بودند تا هر کاری از دستشان بر می آمد انجام دهند و در آزادی شهر شان سهیم باشند . شهری که همچون دفتر خاطراتی است که هر ورقش یاد آور رشادت ها ودلیری های مردان خداست و هنوز سخاوتمندانه خاطرات خود را به اهلش منتقل می کند ، کافی است با دل به آنجا سفر کنیم .

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی