درس کده

مطالب درسی در سایت درس کده

درس کده

مطالب درسی در سایت درس کده

سلام وخیر مقدم به همه دوستان


دراین سایت مطالبی نظیر انشا و نمونه سوالات درسی قرار می گیرد و امید واریم شما هم مارا دنبال کنید

لطفا از مطالبی که در سایت قرار می دهیم استفاده کنید

......................................

با تشک__________ر

(سید علی حسینی)

طبقه بندی موضوعی

۱۱۹ مطلب با موضوع «درس کده» ثبت شده است

چهارشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۴۲ ب.ظ

انشاء در مورد فداکاری

انشا در باره فداکاری

 از زمان های گذشته تا به کنون موضوع فداکاری سر مشق همه بزرگان ما بوده و از همان عصر پیامبران و امامان ما نمونه زیادی از این فداکاری ها را در داستان زندگیشان خوانده ایم فداکاری پیامبران و امامان  در جنگ ها  برای مقابله با ظلم و کفر و جلوگیری از ادامه شرک  با کف دست گذاشتن جان خود برای  حفظ اسلام و اجازه ندادن به کافر برای پیشرفت خود و فاکاری  بسیاری از بزرگان اسلام برای حفظ فرهنگ و تمون ایرانی و …

فداکاری را همچنین می توان به صورت آشکار در زندگی دید و حس کرد مثل فداکاری پدر و مادر برای فرزندان خود  نا مبادا خاری بر پای فرزندانشان فرو  نرود.

یا فداکاری بسیاری از پزشکان که در مناطق مختلف برای حفظ جان و سلامتی مردم تلاش می کنند و شبانه روز آمادی خدمت به هم نوع خود هستند یا فداکاری آتشنشانان ,پلیس ها,کارگران در کارخانه یا در شرایط بسیار خطر ناک برای چرخاندن اقتصاد جامعه با آگاهی از مشکلات جان خود را به خطر می اندازد و در شرایط سخت کار می کنند.

فداکاری یعنی  اتش نشان هایی که برای کمک به هم نوع و مردم خودشان در ساختمان پلاسکو  جان خودشان را از دست دادن تا یاد و نشان فداکاری زنده باشد

 اگر بخواهیم از فداکاری سخن بگویم  سطر ها و بند های زیادی  باید نوشته شود اما در یک  جمله بخواهیم بگوییم فداکاری یعنی جان بر کف نهادن برای عشق به هم نوع و مملکت خود..

به امید روزی که هیچ وقت فداکاری از زندگیمان حذف نشود وسینه به سینه قلب به قلب انتقال یابد و سر مشق زندگی همه افراد جامعه شود .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۶ ، ۱۹:۴۲
Ali Hosseini
چهارشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۴۱ ب.ظ

بازنویسی حکایت آن را که حساب پاک است

باز نویسی حکایت آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است

مقدمه :

در این حکایت ما به مسئله تهمت و افطراع اشاره می کنیم و می گویم که بدون دلیل و مدرک  به کسی تهمت نزنیم و مورد محسابه قرار ندیم و قبل هر کاری از کار خودمون مطمعن  باشیم

باز نویسی:

 در روزگار های قدیم پیر مردی بد غلق ولجوج بود که مردم شهر همه از آن دوری می کردند و با آن معاشرت نداشتند.در یکی از روزها پیر مرد یکی از میش های خود را به بازار برد و به جای آن سکه ی زر گرفته تا برای امرار معاش آن را خرج کند و با آن خوراک و پوشاک برای خود تهیه کنند در مسیر راه به جوانی بر خورد می کند و از روی حواس پرتی طعنه ای به جوان می زند و رد می شود .

این پیر مرد زمانی که به مرد شیر فروش می رسددست به چیب می شود تا  کمی شیر و نان بخرد و به خانه  ببرد  که هر چه می گردد کیسه ی سکه ی خود را پیدا نمی کند بسیار  خشمگین  و ناراحت می شود و به فکر فرو می رود  که کجا کیسه ی سکه ی خود را گم کرده است . ناگهان به فکر جوان می افتد و فریاد زنان به سمت مسیری که جوان رفت می رود تا جوان دزد را پیدا کند.

 و به سزای عمل خود برساند.پیر مرد پا تند می کند و جوان را که آهسته مسیر خود را طی می کرد پیدا می کند و به سمت آن حمله می کند و آن را دزد خطاب می کند در حالی که جوانبیچاره اظهار نا آگاهی می کرد اما به گوش پیر مرد نمی رفت و فریاد زنان مردم را صدا می کرد  تا این جوان دزد را به محاکمه سرا ببرد. جوان که بسیار اندوهگین و ناگیزیر شده بود  گفت باشد مرا به محاکمه سرا ببرید زیرا که آن را که حساب پاک. است از محاکمه .چه باک است.

پیر مرد که جوان را پیش قاضی برد  و بدون مدارک  نتوانست کاری پیش ببرد مسیر رفته را بازگشت  که ناگهان کیسه زر خود را در همان قسمتی که با جوان بر خورد کرده بود پیدا کرد و از این اشتباه خود به سختی پشیمان شد.

نتیجه گیری:

ما از این حکایت نتیجه می گیریم که بدون دلیل و مدرک به کسی تهمت  نزنیم و کسی را بدون مدرک و دلیل قضاوت نکنیم چون  ممکن است اشتباه کرده باشیم و ابروی  یک نفر رو بدون دلیل بریزیم و شخصیت یک نفر رو خورد کنیم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۶ ، ۱۹:۴۱
Ali Hosseini

پرسش رییس جمهور از دانش آموزان در روز اول مهر از دانش آموزان عزیز ایران این بود :
در محیط مدرسه تحمل افکار دیگران، احترام به افکار دیگران و اخلاق و ادب را چگونه تمرین کنیم؟

اما جواب این سوال؟ چی میشه به نظر شما نظرتونو بزارید و منم توی همین پست بزارم

جواب سوال اخلاق و ادب را چگونه تمرین کنیم؟

 در محیط مدرسه  انواع دانش اموز وجود دارد ادم عصبانی منطقی با ادب و بی ادب با سن های مختلف پایه های مختلف وویژگی های مختلف ما هم هر کدام یک نظر و ایده خاصی داریم که شاید این نظر ما با نظر بقیه فرق داشته باشد پس نباید هر چی و کلامی رو درهر جایی به زبان بیاوریم و نظر های خودمان رو برای خودمون نگه داریم

در مورد احترام به دیگران هم میشه این گونه گفت ما هر جور به دیگران احترام بزاریم اون ها هم همان گونه به ما احترام می گذارن  مثلا ما اگر به کسی بی ادبی کنیم و آن را اذیت کنیم ان فرد هم در زمانی و در جای دیگر به ما بی احترامی  میکند و اگر ما  با همان شخص با ادب و احترام صحبت کنیم آن شخص هم با ما همان گونه صحبت می کند

گاهی اوقات ممکن است بعضی از افراد که دارای مشکل درسی یا خانوادگی  یا شخصی یا هر گونه عملی که باعث عصبانیت  شود را دارا باشد و در این موقع کمی بد اخلاق می شود و کمی بی ادبی کنید در این شرایط ما باید کنترل خودمان را حفظ کنیم و با احترامبا ان برخورد کنیم حتی اگر به ما بی احترامی کرد ما جواب  آن را ندیم

 در این مواقع سکوت خیلی کار ساز است

پیشنهاد ما برای سوالی که رئیس جمهور عزیز از ما پرسید این است که این اخلاق و این رفات های نا هنجار را معلم عزیز در کلاس درس به ما اموزش دهد و بگوید چگونه در این شرایط ما باید برخورد کنیم و کار اشتباه نکینم

 هر چه باشد معلم باید علاوه بر درس کلاسی درس  رفتار و ادب و کردار نیز بدهد چون همین دانش اموزان در اینده میتوانن باعث سر بلندی همگان شود یا شرمسازی همگان

دوستان شما هم نظراتتون رو بگید که در این سایت قرار دهم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۶ ، ۱۹:۴۰
Ali Hosseini
چهارشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۳۹ ب.ظ

https://t.me/PhotoGalleryy

آدرس تلگرام ما در فضای مجازی:

https://t.me/PhotoGalleryy

PhotoGalleryy@

ما را دنبال کنید

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۶ ، ۱۹:۳۹
Ali Hosseini
چهارشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۳۵ ب.ظ

انشا در مورد ستاره برای پایه دهم

نوشته عینی و ذهنی در مورد ستاره
نوع انشا:ذهنی
موضوع:ستاره
متن
روی ایوان ایستاده بودم و ب اسمان پر ستاره نگاه میکردم،صدای مرموزی مرا به خود جلب کرد ،نردبامی که گوشه ی حیاط بود تکان میخوردنزدیک تر شدم ولی چیزی نبود،ناگهان به سرم زد تا از پله های آن نردبام بالا روم .
پله ها را یکی یکی میگذراندم و گویی نردبام بلند تر میشد .همانگونه ک بی وقفه پله ها را سپری میکردم میتوانستم حضور گرمای ستارگان را در کنار خود حس کنم 
روی یکی از پله ها متوقف شدم و دستم را دراز کردم تا ستاره ای را ب دست بگیرم .
چند ستاره ای کندم و در جیب بلوزم گذاشتم ،با احتیاط پله ها را باز گشتم،ناگهان پایم به یمی از پله ها گیر کرد و با صدایی محیب ب زمین خوردم.
در همین حین ک از ترس جیغ میکشیدم مادرم مرا از خواب بیدار کرد 
از حول و ترسی ک در جان داشتم دست خود را ب سمت جیبم اما ستاره ای در کار نبود 
نفسم را ب بیرون دادم و خدارو شکر کردم ک همه ی اتفاقات خواب بود.

نظر شما در مورد این انشا چی بود ؟ نظرتونو بگید

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۶ ، ۱۹:۳۵
Ali Hosseini