درس کده

مطالب درسی در سایت درس کده

درس کده

مطالب درسی در سایت درس کده

سلام وخیر مقدم به همه دوستان


دراین سایت مطالبی نظیر انشا و نمونه سوالات درسی قرار می گیرد و امید واریم شما هم مارا دنبال کنید

لطفا از مطالبی که در سایت قرار می دهیم استفاده کنید

......................................

با تشک__________ر

(سید علی حسینی)

طبقه بندی موضوعی

۹۶ مطلب با موضوع «درس کده :: انشا» ثبت شده است

چهارشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۳۵ ب.ظ

انشا در مورد ستاره برای پایه دهم

نوشته عینی و ذهنی در مورد ستاره
نوع انشا:ذهنی
موضوع:ستاره
متن
روی ایوان ایستاده بودم و ب اسمان پر ستاره نگاه میکردم،صدای مرموزی مرا به خود جلب کرد ،نردبامی که گوشه ی حیاط بود تکان میخوردنزدیک تر شدم ولی چیزی نبود،ناگهان به سرم زد تا از پله های آن نردبام بالا روم .
پله ها را یکی یکی میگذراندم و گویی نردبام بلند تر میشد .همانگونه ک بی وقفه پله ها را سپری میکردم میتوانستم حضور گرمای ستارگان را در کنار خود حس کنم 
روی یکی از پله ها متوقف شدم و دستم را دراز کردم تا ستاره ای را ب دست بگیرم .
چند ستاره ای کندم و در جیب بلوزم گذاشتم ،با احتیاط پله ها را باز گشتم،ناگهان پایم به یمی از پله ها گیر کرد و با صدایی محیب ب زمین خوردم.
در همین حین ک از ترس جیغ میکشیدم مادرم مرا از خواب بیدار کرد 
از حول و ترسی ک در جان داشتم دست خود را ب سمت جیبم اما ستاره ای در کار نبود 
نفسم را ب بیرون دادم و خدارو شکر کردم ک همه ی اتفاقات خواب بود.

نظر شما در مورد این انشا چی بود ؟ نظرتونو بگید

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۶ ، ۱۹:۳۵
Ali Hosseini
چهارشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۲۹ ب.ظ

بازافرینی ضرب المثل بار کج به منزل نمیرسد

بازافرینی ضرب المثل بار کج به منزل نمیرسد

کتاب مهارت های نوشتاری  پایه هفتم  بار کج به منزل نمی رسد

در زمان های قدیم پسر جوانو بازیگوش در روستا زندگی می کرد  که از قضا دستش کج بود و دزدی می کرد و سر اطرافیان خود را کلا میذاشت  اما هر چه قدر دزدی می کرد و حق دیگران  را می خورد نه خانه خوبی داشت و نه غذا درست حسابی  برای خوردن داشت و  همیشه بدهکار بود  و از نظر مالی مشکل داشت روزی کیسه ای زر و سکه  دزدید بود از دست سربازان در حال فرار بود  بعد از دویدن زیاد و تنگی نفس و رهایی  از دست سرباز ها  گوشه ای دنج ایستاد  تا نفسی بکشد و دوباره بگریزد  و وقتی دست در جیب خود  کرد تا از وجود کیسه اطمینان کند هر چه قدر گشت اما کیسه ای در جیب  او نبود پیر مردی که در گوشه ی همان دیوار بود در نظاره گر رفتار پسر جوان بود و گفت ای جوان بار کج به منزل نمی رسد

تکرار انشا

کتاب مهارت های نوشتاری  پایه هفتم  بار کج به منزل نمی رسد

در زمان های قدیم پسر جوانو بازیگوش در روستا زندگی می کرد  که از قضا دستش کج بود و دزدی می کرد و سر اطرافیان خود را کلا میذاشت  اما هر چه قدر دزدی می کرد و حق دیگران  را می خورد نه خانه خوبی داشت و نه غذا درست حسابی  برای خوردن داشت و  همیشه بدهکار بود  و از نظر مالی مشکل داشت روزی کیسه ای زر و سکه  دزدید بود از دست سربازان در حال فرار بود  بعد از دویدن زیاد و تنگی نفس و رهایی  از دست سرباز ها  گوشه ای دنج ایستاد  تا نفسی بکشد و دوباره بگریزد  و وقتی دست در جیب خود  کرد تا از وجود کیسه اطمینان کند هر چه قدر گشت اما کیسه ای در جیب  او نبود پیر مردی که در گوشه ی همان دیوار بود در نظاره گر رفتار پسر جوان بود و گفت ای جوان بار کج به منزل نمی رسد

۱۰۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۶ ، ۱۹:۲۹
Ali Hosseini
چهارشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۰۷ ب.ظ

انشا در مورد شانس

انشا در مورد شانس

شانس ؟ایا شانس واقعیت دارد و پدیده ای به اسم شانس وجود دارد؟
پدیده شانس ، ایا منطقیه که بگیم من ادم خوش شانسیم یا بد شانس ، نمیدونم ازهرکی هم سوال میکنم نه ردش میکنه و نه قبولش داره
من خیلی از وقتا به این پدیده اعتقاد پیدا میکنم ، مثلا بعضی وقتا بخصوص وقته.امتحانا یهو میبینی یه معجزه میشه و سوالات امتحانم همونایی هستند که خونده بودم ویا یهو یه تقلب از طرفه یکی از بچه های بامعرفت کلاس به دستم میرسه اونجاست که میگم شانس با من یار بوده
یا اینکه وقتی امتحانم یا کاری که میخام انجام بدم درست وحسابی از پسش برنمیام میگم شانس نیوردم یا شانس نداشتم
ولی خوب که فکر میکنم به این نتیجه میرسم که شانس یه پدیده درونی است و به افکار مثبت و منفی خوده انسان بستگی داره
، واینکه میگم شانس اوردم یا نه اونم مربوط به همین افکاره ماست
بعضی وقتا هم به تلاشی که برای انجام کار میکنیم داره
مثلا وقتی میبینیم کسی تو کارش موفق تره میگیم چه شانسی اورده طرف ولی فکره اینو نمیکنیم که چقد برای رسیدن به این جایگاهی که هست تلاش کرده و زحمت کشیده و زود ربطش به شانس میدیم .
بعضی وقتا هم شانس و قسمت رو کنارهم میزاریم مثلا وقتی کسی تصادف میکنه و اتفاقی برایش میفته میگیم این اتفاق شانسش بوده ، یا اینکه قسمتش بوده این اتفاق واسش بیفته .
اما اینجا به این فک نمی کنیم که اگه اون شخص احتیاط کرده بود شاید این اتفاق برایش نمیفتاد .
ولی خب بعضی وقتا هم یه اتفاقاتی میفته که خارج از اختیار ماست و اصلا انتظارشو نداریم مثلا برنده شدن یه ماشین ۲۰۰میلیونی در یه قرعه کشی بزرگ
خوب تو این قضیه باز میشه گفت اون نظرم که گفتم بستگی به افکار و تلاش انسان داره رد میشه ،اخه هرچقد هم بتونم مثبت فک کنم و بگم من برنده میشم قطعا برنده نمیشم و این خودش میتونه یه شانس باشه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۶ ، ۱۹:۰۷
Ali Hosseini
سه شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۱:۳۷ ب.ظ

انشا جلسه امتحان2

انشا درباره جلسه امتحان

جلسه امتحان جایگاهیه واسه.دانش آموزان که شاید بدترین و درعین حال دشوارترین مکان دنیاست .
فصل امتحانات که شروع میشه دردسر،ما دانش آموزان هم شروع میشه ، هیچ تفریح و یا کاری،برایمان پیش نمی یاد ولی همینکه این فصل شروع میشه همه این برنامه ها بدونه هماهنگی و جالبتر از همیشه جلو راهمون قرار میگیره . بعضی وقتا خودمو به بی خیالی میزنم و به خاطره استرسی که سر جلسه امتحان بهم دست میده میشینم و فقط تمرکزم رو میدم به خوندن درس ، ولی خب بعضی اوقات نمیشه وسوسه میشم و وای به روز امتحان که وقتی میخام  وارد جلسه امتحان شم همه استرسم اینه که ایا میتونم این درس رو قبول شم یا نه
خدا خیرشون بده این مراقبا رو اخه.کسی نیست بگه عزیزان به اندازه کافی اینجا نگرانی و استرس موج میزنه اخه نمیشه شما با رفت و امدتون اونو بیشترش نکنین و یه جایی یه گوشه اروم بشینید .
جالب تر اینکه که وقتی سر جلسه هستی فقط به فکره یه امداد غیبی یا یه چیزی هستی که بهت کمک کنه ،و همش زیر چشمی به اطراف نگاهی میندازی و حسرت اونایی رو میخوری که سرشون پایینه و دارن مینویسن و با نگاهت بهشون میفهمونی که کمکت کنند یعنی تقلب برسونند 
بعضی وقتا هم وقتی مراقب از کنارت میگذره یا نگاهت میکنه با چشمان و قیافه ای مظلوم نگاهی بهش میندازی  تا شاید دلش به رحم بیاد و یه اشاره ای یا کمکی بهت بکنه ، یا لحظه ای که دبیر اون درس میاد میگه مشکلی ندارید و دانش اموزان ازش سوالایی می پرسن ویا میخان راهنمایی کنند که اصلا سردر نمیاری واسه کدوم سواله ،ویا وقتی تا میبینی که داره نگاهت میکنه سریع خودتو مشغول میکنی که مثلا دارم می نویسم .
اینجور وقتا که هیچی بلد نیستم یا چیزی به ذهنم نمیرسه فقط دوست دارم زمان امتحان تموم شه و بگن برگه ها بالا اخه خجالت میکشم زودتر برگه رو تحویل بدم اخه ازینکه برگه خالیمو مراقب نگاه بندازه خجالت می کشم ، یکی نیست بگه خب اخه ادم خجالتی بشین بخون که نه دیگه استرس روز و جلسه امتحان رو نداشته باشی و نه دیگه واسه اینکه کسی برگه رو نبینه مجبور شی تمام ساعت امتحان بشینی 
و وقتت رو تلف کنی ، البته اتفاق افتاده بعضی وقتا هم که سوالا رو بلدم و مشغوله نوشتنم یهو وقت کم میارم
 ولی خب تصمیم گرفتم دیگه اجازه ندم این استرس و ترس جلسه امتحان به سراغم بیاد و با خوندن و پشتکارم باهاش یه دوست خوب شم تا یه خاطره خب برام بمونه .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۶ ، ۱۳:۳۷
Ali Hosseini
سه شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۱:۳۴ ب.ظ

انشا جلسه امتحان

انشا با موضوع جلسه امتحان

در دوران مدرسه معلم ها از دانش آموزان امتحان می گیرند برای این که مطمعن شوند  دانش آموزان مطالب درس هفته های قبل داده شده را آموخته اند یا نه .

جلسه امتحان فضای استرس زایی دارد که در هر صورت که دانش اموزان درس خوانده باشند یا خیر استرس خاص خود را دارد . گاهی این استرس موجب شب بیداری یا غش  و ضعف و یا افت فشار خون در وسط جلسه امتحان می شود .سر جلسه امتحان مراقب هایی برای جلوگیری از تقلب  و ایجاد فضایی ساکت و عادلانه برای برگزاری امتحان گذاشته می شود  تا با خیال راحت و آرامش دانش آموزان امتحان خود را به خوبی  پشت سر هم  بگذارند.

در ایام امتحانات سال پیش یکی از هم کلاسی های  بازیگوش در حال  تقلب  بود که یکی  از مراقب ها تقلب او را دید  و به شدت عصبانی شد و برگه ی امتحانی  او را گرفت و به او نمره صفر داد و گفت که با تقلب حق دیگران را که وقت گذاشتن و در خواندن و تلاش کردن رو پایمال میکنی و در آینده در زندگی خود نیز دنبال تقلب  هستی تا اینکه از روش های درست زندگی  به مشکل خود را بر طرف کنی  بنا بر این  این نمره تو صفر می شود تا درس عبرتی برایت شود تا هرگز چه در امتحان  درسی و یا در امتحان زندگی  تقلب نکنی

نتیجه گیری :

و  من و دوستانم از این تجربه  درس بزرگی گرفتیم  و همیشه تلاش می کنیم که تقلب  نکنیم و از روش های درست استفاده کنیم

با تشکر از این که انشا مرا گوش کردید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۶ ، ۱۳:۳۴
Ali Hosseini